منظومه ای حماسی در قالب مثنوی، در بحر متقارب مثمّن، درباره ی دلاوری های "بانو گشسب" ( یا گُشَسْبْ بانو )، دختر "رستم"، كه در قرن (پنجم یا ششم ق) به پیروی از شاهنامه ی فردوسی سروده شده است.
نام "بانو گشسب" از سه جزء "بانو"، "گشن" و "اسب" تشكیل شده است و به معنی "بانوی دارنده اسب نر" است . ماجرای بانوگشسب و دلاوری های او، جز در منظومه بانو گشسب نامه ، "مجمل التّواریخ و القصص" و منظومه های حماسی "بهمن نامه"، "برزونامه" و "شهریار نامه" نیز آمده است. به روایت مجمل التّواریخ و القصص بانوگشسب و خواهرش زربانو از خاله ی كیقباد زاده شدند. در روایات عامیانه نام مادر بانو گشسب، گلندام یا گلبانو است كه خواهر كیقباد است. به روایت مجمل التّواریخ و القصص بانو گشسب به همسری گیو، پسر گودرز كشوادگان، از پهلوانان نامدار حماسه ی ملّی و بیژن و پشنگ ثمره این ازدواج بودند. به روایت بهمن نامه دختران رستم به همراه دلاوران سیستان چون زال، فرامرز و سام به مقابله بهمن می روند و موفق می شوند كه او را تا بلخ عقب برانند؛ اما بهمن به زودی بر آنان پیروز می شود و برخی از آنان را به اسارت می گیرد و این دو خواهر به كشمیر می گریزند، اما سرانجام به چنگ بهمن می افتند و بار دیگر راهی سیستان می شود.
منظومه ی بانو گشسب نامه مشتمل بر 1032 بیت و فاقد مقدمه است. در آغاز این منظومه رستم تربیت پسرش "فرامرز" را به بانو گشسب می سپارد و سپس شرح دلاوری های آن دو به ویژه بانو گشسب، كه در منظومه از او با عنوان بانو یاد شده است، در پی می آید. از آن جمله بانو گشسب سه شیر نر را می كشد و دست و پای دو شیر دیگر را می بندد. گوری را از چنگ شیری دیگر می رهاند و گور در برابر چشمان بانوگشسب به هیأت پری در می آید و خود را شاه پریان معرفی می كند. سپس رستم به صورت ناشناس نبرد با بانو گشسب و فرامرز می رود و در حالی كه بانوگشسب رستم را زخم می زند پدر و دختر یكدیگر را باز می شناسند. آن گاه بانو گشسب و فرامرز با اجازه ی رستم به شكار می روند و در مرز ایران و توران با "شیده"، پسر "افراسیاب"، برخورد می كنند و شیده، شیفته بانوگشسب می شود. چون این خبر به افراسیاب می رسد "تمرتاش چینی" از سرداران خود را گسیل می كند تا بانو گشسب را به بند كشد و به توران آورد، اما تمرتاش تا چشمش می افتد به او دل می بندد و شمشیر از دستش می افتد و از او می خواهد كه به همسری او تن در دهد، ولی بانو گشسب با شمشیر خواستگارش را دو نیم می كند. در ادامه منظومه آمده است كه پادشاه "جیپور"، "چیپال" و "راجه هند" هر یك با سپاهی به خواستگاری بانوگشسب می روند، اما بانو گشسب با آنان می جنگد و پادشاه جیپور را می كشد و دو شاه دیگر سرافكنده به هندوستان بازمی گردند. سرانجام چهارصد پهلوان ایرانی، از جمله "توس"، "گیو"، "رهام" و "زنگنه شاهوران" به خواستگاری بانوگشسب می روند و در آزمایشی به تدبیر رستم تنها گیو خود را شایسته ی همسری او نشان می دهد . اما او در همان آغاز ازدواج دست و پای شوی را می بندد و به گوشه ای می افكند، تا اینكه به وساطت رستم با او از در آشتی در می آید. نه تنها در این منظومه، بلكه در هیچ یك از روایات حماسی دیگر از پایان زندگی بانو گشسب ذكری به میان نیامده است.
در ادبیات عامیانه نیز روایات مختلفی درباره ی ماجراها و دلاوری های بانو گشسب نقل شده است . نام دختر رستم در این روایات متفاوت است، از جمله: "گل نسا"، "گرشصت"، "گشسب" و بانو خانم. برخی از این روایات مشابه روایات بانو گشسب نامه است. در ادبیات عامیانه، روایاتی از بانو گشسب دیده می شود كه بانو گشسب نامه نیامده است. از آن جمله روایتی است كه بنا بر آن پیش از جنگ معروف رستم و سهراب، بانو گشسب به صورت ناشناس به جنگ سهراب می رود و او را زخم می زند و زابل باز می گردد.
بانو گشسب نامه، تنها منظومه ی حماسی فارسی است كه قهرمان آن زن است. بن مایه اصلی حكایت ها و دلاوری ها ی بانو گشسب شاید به فرهنگ كهن اقوام ایرانی باز گردد. نكته قابل توجه در این منظومه دو جنبه شخصیت بانو گشسب است، از یك سو زنی است زیبا، قدرتمند و سركش كه با مردان حتی شیفتگان خود مبارزه می كند و از سو دختری است مطیع پدر. این منظومه در زمره ی ادبیات حماسی سكایی است كه مانند روایات دیگر اعضای خاندان رستم با روایات كیانی در می آمیزد. همان گونه كه سام، زال و رستم به خدمت كیقباد، كیخسرو و كیكاووس از پادشاهان كیانی در می آیند، بنابر روایت بهمن نامه، بانو گشسب و خواهرش زربانو نیز به مقام پیشروی و رایزنی "همای" می رسند.
سراینده بانو گشسب نامه دانسته نیست. از آنجا كه در برخی از نسخه ها، این منظومه با فرامرزنامه (منظومه ای درباره ی فرامرز پسر رستم ) در یك مجلد آمده است، كراچی احتمال می دهد كه سراینده هر دو منظومه یك تن باشد. او به استناد ابیاتی از فرامرز نامه، سراینده آن را از مردم كوره اردشیر ( فیروز آباد فارس ) می داند. اما خالقی مطلق سراینده فرامرز نامه را اهل "فرس آباد مرو" دانسته است. از بعضی بیت ها در متن منظومه بانو گشسب نامه چنین بر می آید كه سراینده آن مسلمان و بر مذهب شیعه دوازده امامی بوده است. تاریخ دقیق سرایش آن نیز دانسته نیست، به گفته مول، این منظومه در قرن پنجم ق و به گفته ی صفا در اواخر این قرن سروده شده است. اما از آنجا كه در بانو گشسب نامه در مقایسه با منظومه های حماسی قرن پنجم ق، مانند گرشاسب نامه و بهمن نامه، واژه های عربی بیش تری به كار رفته است، احتمالاً آن را باید متعلق به قرن دانست. بانو گشسب نامه مانند دیگر منظومه های حماسی فارسی بر اساس منبعی مكتوب و مدون و منثور به نظم در آمده است. به جز این منظومه، شرح مفصلی از پهلوانی های بانو گشسب، حتی بیش از این منظومه، را در برخی منظومه های دیگر مانند بهمن نامه و برزو نامه می توان دید . تا آنجا كه مول بر آن است كه بانو گشسب نامه شاید بخشی از یك منظومه بزرگ تر باشد. اخباری درباره ی بانو گشسب در برخی چاپ های شاهنامه، مانند شاهنامه تصحیح مول و شاهنامه تصحیح فولرس آمده است . اما این روایات در هیچ یك از نسخه های كهن و معتبر شاهنامه نیست و طبعاًَِِ در چاپ های انتقادی شاهنامه مانند چاپ مسكو و چاپ خالقی مطلق در زمره ی بیت های الحاقی است ( صفا و كراچی به خطا گفته است كه به نام بانو گشسب در ترجمه ای كهن به عربی از بنداری آمده است ). منظومه بانو گشسب نامه مانند دیگر مثنوی های حماسی در حوزه ی واژگان دستور، آرایه های ادبی و توصیف ها، متاثر از شاهنامه است و این معنی را در جای جای این منظومه می توان دید. از همین رو، سراینده این منظومه مانند دیگر سرایندگان منظومه های حماسی پیرو شاهنامه، به جز گرشاسب نامه، توانسته است به سبك مستقلی دست یابد. زبان بانو گشسب نامه ساده و روان است. عناصر سامی در این داستان وجود ندارد و نشانه های كهنگی در زبان شعر این منظومه فراوان دیده می شود.
از بانو گشسب نامه شش دستنویس موجود است: یك نسخه در كتابخانه ملی پاریس، سه نسخه منظوم و منثور در كتابخانه بادیان بریتانیا، یك نسخه چاپ سنگی فرامرزنامه كه بخش نخست آن به سرگذشت بانو گشسب اختصاص یافته است و سرانجام نسخه ی كتابخانه عمومی استراسبورگ فرانسه كه زوتنبرگ آن را از نسخه كتابخانه ملی پاریس رونویسی كرده است. منظومه ی بانو گشسب نامه، بر اساس نسخه ی پاریس و با مقابله با پنج دستنویس دیگر، به كوشش روح انگیز كراچی در (1382 ش) در تهران به چاپ رسید.